کد مطلب: ۶۶۴۴
تعداد بازدید: ۱۷۹
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۴
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۷
راشد مشتقّ از «رُشْد» است. رشد آن بصيرت و روشن‌بينی خاصّی است که در انسان پيدا می‌شود و انسان در اثر آن می‌تواند مصالح و مفاسد و سود و زيان را هم در زندگی شخصی خود هم در زندگی ديگران تشخيص بدهد. به چنين كسی رشيد و راشد می‌گويند؛ يعنی، دارای صفت رشد و لياقت، صلاحیّت، شايستگی، بصيرت و بينش خاصّ باطنی كه تشخيص بدهد فلان كار خوب و فلان كار بد است. معاشرت با فلان آدم خوب و با آن يكی بد است.

گوهر ولايت سرمايه‌ی سعادت در دنيا و آخرت


(يا ركنی الوثيق) خوشا به حال كسی كه تكيه‌گاهش علی(ع) باشد. لنگرش بر دوش حسين عزيز(ع) باشد كه نه لرزيدن دارد نه افتادن، بلكه اين ندای نشاط‌انگيز به گوشش می‌رسد:
يا أَيُّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَّةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي؛[1]
لذا آن كسانی كه تكيه‌گاهشان دنيا و متاع دنياست، دم جان دادن می‌بينند كه همه سقوط كردند و رفتند؛ نه زنی دارد، نه فرزندی، نه رفيق پولدار و نه فاميل زورداری؛ نه اسكناس‌های انباشته در بانک، نه خانه‌ی عالی و نه مركب رهواری. از طرفی هم شدّت جان كندن كه احساس می‌كند دارند رگ‌های بدنش را می‌كشند و شديدترين دردها سراپايش را گرفته است. در آن حال می‌بيند كسی آن گوشه ايستاده و قدح آبی سرد و زلال به دست گرفته و می‌گويد: تشنه‌ای؟ آبت بدهم. او از شدّت عطش آب می‌خواهد امّا آن آب به دست كه شيطان است و در آن لحظه برای اضلال آمده است می‌گويد: بگو پيامبر دروغ گفته تا آبت بدهم. یک عمر عبادت خدا كردی و الآن می‌بينی كه به اين بدبختی افتاده‌‌ای. خداست كه تو را به اين بدبختی انداخته است. حالا بيا، با اشاره هم كه شده است، بر من سجده بكن تا از اين بلا نجاتت بدهم. در آن موقع، بسيار دشوار است كه انسان خود را نبازد و اطاعت از شيطان نكند و سرمايه‌ی ايمان را از دست ندهد. ما چون فعلاً به سكرات مرگ نيفتاده‌ايم، می‌گوییم شيطان غلط می‌كند؛ چگونه و با چه جرأتی می‌تواند گوهر ايمان را از دستم بگيرد؟ امّا آدمی كه در دريا افتاده و دارد غرق می‌شود و دست و پا می‌ز‌ند، هر كس بگويد دستت را بده، می‌دهد؛ ديگر نمی‌پرسد تو كيستی؟
اَلْغَریقُ یَتَشَبَّثُ بِکُلِّ حَشیشٍ؛
«هر آدمِ در حال غرق شدن [برای نجات یافتن] دست به دامن هر گياهی می‌زند».


اوليای خدا در كنار محتضر


آنجاست كه اگر دست انسان به دامن شيطان برسد، ديگر بدبختی و واويلاست. امّا خوشا به حال آن كسی كه گوهر ايمان و ولايت علی اميرالمؤمنين(ع) را عزيزتر از جانش نگه داشته است. در آن لحظه كه ملک‌الموت را می‌بيند، اندكی جزع می‌كند؛ ولی ملک‌الموت می‌گويد: هيچ وحشت نكن، من از پدر هم با تو مهربان‌ترم. چشم باز كن كه چه می‌بينی. وقتی چشم باز می‌كند، می‌بيند آن بزرگوارانی كه یک عمر محبّت آن‌ها را در دل و جانش نشانده است، همه بنده نوازی كرده و به سراغش آمده‌اند. رسول خدا(ص) آمده، علیِ مرتضی(ع) آمده، صدّیقه‌ی کبری(س) و ائمّه‌ی اطهار(ع) همه در كنار بسترش نشسته‌اند. همين كه چشمش به آن‌ها می‌افتد، اشک در چشمش حلقه می‌زند و از تمام دنيا و مافيها چشم می‌پوشد. آنجاست كه فرمان می‌رسد:
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَّةً مَرْضِيَّةً *فَادْخُلِي فِي عِبادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي؛[2]
«ای روح آرامش يافته، بازگرد به سوی خدايت درحالی كه هم تو از او راضی هستی هم او از تو خشنود است و در ميان بندگان من به بهشت من درآی».
ما آن ساعت از عمر شريف امام حسين(ع) را به شفاعت در خانه‌ی خدا می‌بريم كه در گودال قتلگاه افتاده و صورتش را روی خاک‌های گرم كربلا نهاده بود در حالی كه پيشانی‌اش شكسته، قلبش شكافته و بدنش غرق در زخم و جراحت شده بود. وقتی نفس می‌كشيد، خون از حلقه‌های زره می‌جوشيد. فرياد العطش بچّه‌هايش به گوشش می‌رسيد....
خدايا، به حرمت پيامبراكرم و اميرالمؤمنين و اهل بيت اطهار(ع) تو را قسم می‌دهيم، اين گوهر محبّتشان را در دل‌های ما ثابت نگه دار.
اَللّهُمَّ اَیِّدْحُماة الدّینِ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَ الْمُسْلِمینَ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَ الْمُسْلِمینَ وَ اَهْلِکِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقینَ اَللّهُمَّ اشْفِ مَرْضانا وَارْحَمْ مَوْتَینا وَ وَفِّقْنا لِما تُحِبُّ وَ تَرْضَیْ وَاجْعَلْ خاتِمَة اَمْرِنا خَیْراً.
 
وَاَشْهَدُ اَنَّکُمُ الْاَئِمَّةُ الرّاشِدُونَ الْمَهدِیّوُنَ، اَلْمَعْصوُموُنَ
در اين جمله خطاب به ائمّه‌ی دین(ع) می‌گوییم: من شهادت می‌دهم كه شما امامان راشد و مهدیّ و معصوم هستيد.


مفهوم رشد و رشيد و راشد


راشد مشتقّ از «رُشْد» است. رشد آن بصيرت و روشن‌بينی خاصّی است که در انسان پيدا می‌شود و انسان در اثر آن می‌تواند مصالح و مفاسد و سود و زيان را هم در زندگی شخصی خود هم در زندگی ديگران تشخيص بدهد. به چنين كسی رشيد و راشد می‌گويند؛ يعنی، دارای صفت رشد و لياقت، صلاحیّت، شايستگی، بصيرت و بينش خاصّ باطنی كه تشخيص بدهد فلان كار خوب و فلان كار بد است. معاشرت با فلان آدم خوب و با آن يكی بد است.
شما اگر تجارتخانه‌ای داشته باشيد و بخواهيد به یک مسافرت چند ماهه برويد، كسی را می‌خواهيد به عنوان جانشين خويش آنجا قرار بدهيد. طبيعی است كه ابتدا رشد و لياقت و اهلیّت او را برای ادامه و اداره‌ی كارتان می‌آزماييد و آنگاه او را به جانشينی خود برمی‌گزينيد. حال، وقتی خداوند حكيم می‌خواهد اداره و تدبير امور جامعه‌ی بشر را در اختيار كسی بگذارد كه تمام ابعاد زندگی بشر اعمّ از مادّی و معنوی و دنیوی و اخروی آن را تحت سیطره‌ی تدبیر خود بگيرد، بديهی است كه بايد رشيد باشد تا صلاحيّت و توانايی ارشاد ديگران را داشته باشد؛ و لذا خداوند ـ عَزَّ شَأنُه ـ ائمّه‌ی اطهار(ع) را برای ارشاد بنی آدم برگزيده است، چنان‌كه در همين زيارت می‌خوانیم:
وَ اسْتَرْعاکُمْ اَمْرَ خَلْقِهِ؛
«خداوند امر تدبير و تنظيم آفريده‌های خود را به شما واگذار كرده است».
مسلّماً چنين كسانی بايد دارای رشد به معنای واقعی باشند و آن چنان مصالح و مفاسد را تشخيص بدهند كه در هيچ بُعد از ابعاد زندگی مردم، اعمّ از دينی و دنيوی، خللی به وجود نيايد؛ و لذا دنبالش می‌گوییم:
اَلمهدیّون المَعصومون؛


معنا و مفهوم مهدیّ و معصوم


اَلْمَهْدِیّونَ؛
يعنی شما راشدانی هستيد كه قبلاً از جانب خدا به رموز تدبير و اداره‌ی جامعه‌ی بشری هدايت شده‌ايد و مهدیّ هستید. مهدیّ به معنای كسی است كه از جانب خدا هدايت و راهنمايی شده و راه و مقصد برنامه‌ی سير را شناخته است. هم راشد است هم مهدیّ و به علاوه (اَلْمَعْصُومُون)؛ شما معصوم و مصون از خطا و اشتباه هم هستيد. چون ممكن است كسی مدبّر باشد و حُسن تدبير داشته باشد امّا معصوم نباشد؛ یعنی، امکان مقهور هوای نفس شدن و ارتکاب گناه در وی باشد.
آدم عالم و دانشمند و مدبّر غير معصوم، چون بشر عادی است، ممكن است مال‌دوست و جاه طلب باشد يا حدّاقلّ در تدبير خويش اشتباه كند؛ در اين صورت، او رشد به معنای واقعی ندارد و صالح برای مرشد ديگران بودن نيست؛ بلكه مرشد به معنای واقعی بايد راشد و مهدیّ و معصوم باشد؛ و لذا ما به امامان معصوم می‌گوییم:
اَشْهَدَ اَنَّکُمُ الْاَئِمَّة الرّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّنَ الْمَعْصُومُونَ
اين سه صفت دنبال هم آمده است؛ يعنی، امامان(ع) تنها كسانی هستند كه دارای این صفاتند و خدا بصيرتی واقعی و باطنی در ساختمان وجودشان قرار داده است؛ هم مهدیّ هستند و با هدايت خدا مسير و برنامه‌ی سير را خوب می‌شناسند هم در رهبری اشتباه نمی‌كنند. علاوه بر اين‌ها معصومند؛ يعنی، هيچ‌گونه مقهوریّت در مقابل هوای نفس و خطا و اشتباه در رفتار و گفتار از آن‌ها سر نمی‌زند.


توجّه به مسأله‌ی رشد در قرآن کریم


مسأله‌ی رشد آن چنان از نظر قرآن كريم مهمّ است كه می‌گويد: وقتی می‌خواهيد مال يتيمی را كه زير دست شما تربيت شده به او برگردانيد، بايد در او احساس رشد كنيد:
وَ ابْتَلُوا الْیَتامَی حَتَّی إذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إلَیْهِمْ أمْوالَهُمْ...؛[3]
«يتيمان را بيازماييد تا هنگامی كه به حدّ بلوغ برسند؛ در اين موقع اگر در آن‌ها رشد كافی يافتيد، اموالشان را به خودشان بدهيد...».
یعنی، تنها رسيدن يتيم به سنّ بلوغ كافی نيست تا اموالش در اختيارش گذاشته شود، بلكه بايد رشيد شده باشد؛ يعنی، سود و زيان خود را در معاملات تشخيص بدهد. حال، وقتی از نظر قرآن، سپردن اندكی مال به كسی مشروط به رشد است، آيا سپردن امور جامعه‌ی بشری به دست كسی كه می‌خواهد سعادت دنيا و آخرت آن را تأمين كند مشروط به رشد نيست؟
امام  لذا ما شيعه‌ی امامیّه معتقديم كه متصدّی امر هدايت جامعه‌ی بشر با عنوان «پیامبر» و «امام» بايد منصوب از جانب خدا و معصوم از هوا و خطا باشد تا با كمال اطمينان خاطر بگوييم:
اِسْتَرْعاکُمْ اَمْرَ خَلْقِهِ؛
«خداوند امر تدبير خلق خود را به دست شما [امامان معصوم] سپرده است».
واقعاً مذهب شيعه چه مذهب عقلانی و پاک و ریشه‌دار و مقدّسی است که می‌گويد: من زمام اختيار خودم را در امر دين و دنيا و آخرتم منحصراً به دست كسی می‌دهم که (اَلْاِمامُ الرّاشِدُ الْمَهْدِیُّ الْمَعْصُومُ) است.


خودآزمایی


1- امامان(ع) كسانی هستند که دارای کدام صفات باشند؟
2- مفهوم رشد و رشيد و راشد را توضیح دهید.
3- مفهوم رشد درباره یتیم را توضیح دهید.

 

پی نوشت ها

 

[1]ـ سوره‌ی فجر، آیات 26 تا 29.
[2]ـ سوره‌ی فجر، آیات 26 تا 29.
[3]ـ سوره‌ی نساء، آیه‌ی 6.
* اندراس: مندرس و کهنه شدن.
* مهجور: ترک شده.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: